توپخانه ۶۱ محرم

یادواره شهیدان و رزمندگان

توپخانه ۶۱ محرم

یادواره شهیدان و رزمندگان

سلام خوش آمدید
شقایق عاشق

«شقایق عاشق» عنوان کتابی است که زینب عطایی درباره روایتهایی از زندگی سردار شهید حسن غازی اصفهانی نوشته است.

عطایی در بیان چگونگی نوشتن این کتاب، در مقدمه این اثر به سابقه تالیف کتابچه کمحجم دیگری درباره شهید غازی اشاره کرده و نوشته است: «امسال حریف تجدید چاپش شد. گفتند: این کتاب در شان حسن غازی نیست، بیا از نو بنویس. از نگاه کمیت گرایشان خوشم نیامد، چرا که دروازه بانِ مختصر و مفید را خودم خیلی دوست داشتم. اما قبول کردم. به یک شرط که مصاحبه ها را خودم بروم، که بدانم چه بپرسم، که یک نفر نرود مصاحبه و یک سری حرفهای کلی در حد خوب بود، خوش اخلاق بود، نماز شب میخواند برایم بیاورد.

 وارد شدم، چقدر حرف مانده بود؛ نگفته. پروژه عجیبی بود، شاید نتوانم با کلمات توضیح بدهم حالتهای آدمهای جورواجوری که حرف زدم و حسن غازی را هنوز بعد از گذشت سی سال عاشقانه دوست داشتند؛ بغضهایشان را و خندههایشان را.»

نگارنده خاطرات با 35 نفر از دوستان، همرزمان و افراد خانواده شهید غازی به گفتوگو پرداخته است و خاطراتشان را در نثری داستانگونه بیان کرده است. شهربانو اسلامی، مهناز غازی اصفهانی، اسداله قوامی، امیر تائبی، روح الله فروغی، محسن خندان، سردار شهید حسن تهرانی مقدم، سردار شهید عباسعلی جان نثاری و محمود چهاربارغی، شماری از راویان این خاطرات اند.

در صفحه 171 کتاب «شقایق عاشق»، در بخشی از روایت سید محمد میرصفیان، درباره شهید حسن غازی میخوانیم: «حسن فوقالعاده خاکی بود، مخصوصا با نیروی زیر دست. حالا شاید من هم نقش بازی کنم ولی آخرش نمیتوانم ادامه بدهم. ولی او واقعا اینجوری بود. اگر چیزی داشت و کسی میگفت که قشنگه، حالا ساعت یا کاپشن یا هر چیز دیگری، فوری میداد بهش، اصلا به زور بهش میداد. یک قرآن کوچولو توی جیبش بود، وقت و بیوقت قرآن میخواند. شبها هم که دور بودند آن بازیهای خاص خودشان را داشتند که یک دفعه یکی را نشان میکردند که حواسش پرته. پتو را میکشیدند روی سرش و میزدندش. یک سری کارهای اینجوری باعث میشد بچه ها دور هم جمع بشوند. یک مقدار محبت ها بیشتر بود. شعر حافظ هم میخواندند و زمزمه میکردند.»

آخرین روایت این کتاب یادداشتی است به قلم خودِ شهید غازی درباره خودش و اندیشه هایش. در پایان کتاب نیز تصاویری از وی و دوستان و برخی راویان کتاب «شقایق عاشق» آمده است. در پشت جلد کتاب میخوانیم: «میدانم یک جمله مقیاس نمیشود، ولی اگر ممکن است توی کتابتان بنویسید از قول من که: حسن آقا غازی برای ما اصفهانی ها مثل تختی بود برای تهرانی ها.»


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
توپخانه ۶۱ محرم
آخرین نظرات